مجید اخشابی | |
---|---|
نام اصلی | مجید اخشابی |
تولد | ۲۷ دی ۱۳۵۱ ۱۷ ژانویهٔ ۱۹۷۳ تهران |
ملیت | ایرانی |
سبکها | پاپ، سنتی |
سازها | سنتور، تار، سهتارو… |
مجید اخشابی (متولد ۲۷ دی ۱۳۵۱) خواننده موسیقی پاپ اهل ایران
زندگینامه
مجید اخشابی متولد چهارشنبه ۲۷ دی ماه ۱۳۵۱، ساعت ۹ صبح در تهران می باشد.
شش سال از سالهای ابتدائی عمر خویش را در تهران سپری کرد و مقطع پیش دبستانی یا آمادگی اش را در تهران به پایان رساند. به علت انتقال محل کار پدر از هفت سالگی به همراه خانواده در زادگاه پدری اش، تنکابن سکنی گزید؛ شهر دریا، کوه و جنگل، شهر مزارع برنج و باغات مرکبات در خانهای کنار دریا تحصیلات ابتدایی را آغاز نمود.
حدودا هشت-نه سال داشت که با ساختن یک کاردستی که شبیه به ساز سنتوری بود که یکی از دوستان پدرش در شبی که مهمان آنان بود با خود آورده، نواخته و او را یک دل نه صد دل عاشق سنتور کرده بود، مسیر زندگی اش به سمت موسیقی جهت پیدا کرد.
استعداد سرشارش وی را قادر ساخت بدون استاد و مربی کار را آغاز نموده و در روزهای اول از عهدهٔ کوک کردن سنتور برآید؛ کار بسیار دشواری که هنرجویان پس از چندین سال، با راهنمایی استاد، آنهم به زحمت میتوانند آنرا یاد بگیرند و انجام دهند.
او پس از ساختن چندین کاردستی با وسایلی ابتدایی چون نخ نایلون ماهیگیری، تخته و میخ که رفته رفته شباهت بیشتری به ساز سنتور پیدا میکردند، صلاحیتش را برای داشتن یک ساز سنتور واقعی به پدر و مادرش اثبات نمود. البته در آن شهر ساحلی آن سالها خبری از کلاس، آموزشگاه و فروشگاه آلات موسیقی نبود. پدر و مادر وی پس از پرس و جوی بسیار توانستند شخصی را که در سالهای جوانی سنتوری داشته شناسایی کرده و از او بخواهند آن ساز قدیمی را بفروشد.
بدین ترتیب بدون داشتن استاد آموزش نواختن آن ساز را دنبال کرده و با تهیهٔ کتابهای موسیقی با خط نت آشنا شد، البته در این راه جسته و گریخته از راهنماییهای یکی از بستگان بنام ابوالقاسم تفنگساز (شوهرخاله) و محمدابراهیم حکیم لعلی (دوست پدرش) بهره گرفت. که بعدها ساخت سنتور را هم زیر نظر آقای تفنگساز فرا گرفت و بلافاصله پس از کسب این توانایی اقدام به راهاندازی کارگاهی کوچک در گوشهای از حیاط منزل نمود.
در مدت کوتاهی پس از اجرای سنتورنوازی در صبحگاه مدرسه و برنامههای پرورشی، متقاضیان زیادی برای فراگیری این ساز علاقمندی نشان دادند و او را مجبور کردند در کسوت یک معلم نیز نقش آفرینی کند. بعد از مدت کوتاهی از طرف ادارهٔ ارشاد تنکابن، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای تشکیل کلاسهای موسیقی دعوت به کار شد که سالها تا زمانی که در آن شهر ساکن بود (تا سال ۱۳۷۰) این همکاری و کلاسها ادامه پیدا کرد.
در همان سالهای اولیه با تشکیل گروههای سرود و بعدها گروههای موسیقی سنتی به اجرای برنامه در سطح شهرستان، شهر و اندک اندک استان و حتی استانهای همجوار پرداخت و در منطقه بعنوان نوازندهای چیرهدست شهرت یافت.
برای کسب دانش بیشتر یکبار به هنرستان ملی پسران مراجعه کرد که در همان روز اول با استقبال اساتید هنرستان مواجه و بلافاصله پذیرفته شد. دو مرتبه نیز خدمت استاد پایور رفت که ایشان نیز با مورد تشویق و تحسین قرار دادن او، پدر و مادرش را به توجه بیشتر و لزوم شرکت وی در کلاسهای پیشرفته تر فرا خواندند، اما متاسفانه یا خوشبختانه امکان نقل مکان به تهران و یا جدایی از خانواده و تنها زندگی کردن او برای خانواده میسر نبود. انگار لازم بود این نوجوان موسیقی را از طریق مکاشفه بیاموزد!
در سال ۱۳۷۰ در رشته مهندسی عمران در دانشگاه چالوس مشغول به تحصیل شد. در دوران دانشجویی امکان رفت و آمد بیشتر به تهران و شرکت در گروههای هنری و نهایتا تشکیل یک ارکستر توسط خود او و تمرین آهنگهایی که ساخته بود و ضبط آنها در استودیو فراهم آمد.
هنگامی که مشغول خواندن اتود آهنگی از ساختههایش بود با تشویق صدابرداران و عوامل ضبط در اتاق فرمان مواجه شد؛ همگی توصیه کردند که این قطعه را خودت باید بخوانی و نهایتا همین شد. آن قطعه توسط خود او خوانده شد و پس از ارائهٔ آن به مرکز موسیقی صدا و سیما توسط استاد فریدون شهبازیان باز شنوایی و پذیرفته شد و مورد تشویق قرار گرفت. ریاست مرکز موسیقی در آن زمان آقای مهدی کلهر نیز با پیشنهاد استاد شهبازیان و آقای راغب بلافاصله وی را در ارکسترهای صدا و سیما پذیرفته و با وی قرارداد همکاری منعقد نمودند.
در تمام این سالها تشویقها، همراهیها و محبتهای پدر و مادرش که به مثابهٔ دو دوست همسن تمام خواستههایش را برای رسیدن به هدف اصلی اش مهیا کرده و هر راه ناهمواری را برایش هموار میکردند شاید جدی ترین نتیجه را زمانی برایشان به بار نشاند که صدا و تصویرش را از رادیو و تلویزیون شنیدند. پدرش عاشق موسیقی بود، یک عاشق واقعی. عاشقی که هیچگاه نتوانسته بود به عشقش دست یابد اما توانست تمام عشقش را یکجا و یکباره به پسرش منتقل نماید.
فعالیتش در مرکز موسیقی ادامه داشت؛ نوازندگی، آهنگسازی، نظارت بر ضبط، خوانندگی و کمکم کارشناسی موسیقی و عضویت در شوراهای تخصصی مرکز موسیقی و نهایتا عضویت در شورای عالی موسیقی صدا و سیما مسیری بود که باز هم در مدت کوتاهی طی کرد.
در این سالها وی آلبومهای متعددی را با آهنگسازی، تنظیم و نوازندگی خود روانهٔ بازار کرد. شرکت در ضبط موسیقی فیلمها و همکاری با اساتیدی چون همایون خرم، علی تجویدی، فریدون شهبازیان، بابک بیات، مجید انتظامی، آندره آرزومانیان، کامبیز روشنروان، وارطان ساهاکیان، فضلالله توکل، اسدالله ملک، مجتبی میرزاده، حسن ناهید، جمال جهانشاد و شهریار فریوسفی و نیز همکاری با اکثر قریب به اتفاق خوانندگان بنام و مطرح موسیقی بصورت آلبوم یا کنسرت از جمله فعالیتهای وی بشمار میآید. از سال ۱۳۷۵ با تشکیل ارکستری بنام مهرآوا مرکب از اساتید موسیقی سنتی ایران حسن ناهید، جمال جهانشاد، سیامک نعمت ناصر، محمود فرهمند و مسعود حبیبی در اقصی نقاط ایران و جهان در کشورهایی چون آلمان، انگلستان، روسیه، اسپانیا، ژاپن، کره، مالزی، فرانسه، هند، ترکیه، قبرس و … کنسرتهای موفقی را برپا نمود.
شرکت در فستیوالهایی چون مین اون (جاده ابریشم ۲۰۰۰) سال ۱۳۷۹، سوری جشن ملی کره سال ۱۳۸۴، کران مونتانای سوئیس سال ۱۳۸۳ و … از افتخارات اوست.
از سال ۱۳۸۰ با خوانندگی در تیتراژ یکی از سریالهای تلویزیونی بنام گمگشته توانست قابلیتهای صدای خود را بشکلی جدی و فراگیر به مردم معرفی کرده و آن مجموعه با استقبال گستردهای از سوی مردم مواجه شد و از آن سال به بعد استفاده از موسیقی در تیتراژ سریالهای پس از انقلاب بصورت سنتی همیشگی شکل گرفت. پس از آن در سریالها و برنامههایی چون همراز، عروج، مهتاب، محله بنده نواز، مسافری از هند، یک وجب خاک، متهم گریخت، خانه به دوش، الفبای مهربانی، مدینه مهربانی، روزهای زیبا، دارا و ندار (مجموعه تلویزیونی) ماه دراومد، شب مهتاب، بوی خوش زندگی، مسابقه ستارهها، جشن رمضان، شبهای شیدایی، خانه مهر، ماه محبوب، و فیلم سینمایی تلافی توانست قطعات زیبا و ماندگاری را به مخاطبینش هدیه کند.
از سال ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۶ بعنوان مدیر تولید شرکت آوای برگ وابسته به حوزهٔ هنری آثاری چون ماه غریبستان (محمد اصفهانی)، سرزمین من (موسیقی افغان)، برای خاطر تو و … را ارائه کرد.
فعالیتها
از فعالیتهای وی میتوان به:
- عضویت در شوراهای مرکز موسیقی سازمان صدا و سیما بین سالهای ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۶؛
- عضویت در شورای تولید شرکت سروش؛
- رهبر ارکستر ملی سازمان صدا و سیما و اجراهای متعدد از جمله آهنگسازی و اجرا در دومین و سومین جشنوارهٔ سیما (اجرای خوانندگی با ارکستر سمفونیک در دومین همایش چهرههای ماندگار)؛
- عضویت در شوراهای موسیقی رادیو، شبکه جوان؛
- دریافت لوح تقدیر خواننده و آهنگساز برتر ۱۳۸۳ و ۱۳۸۴ از شبکه ۳ سیما؛
- تحصیل در مقطع کارشناسی موسیقی در دانشکدهٔ هنر و معماری سالهای ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۴؛
- تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در دانشکدهٔ هنر سراسری از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۸؛
- ارائه سه آلبوم گمگشته (۱۳۸۱)، همراز (۱۳۸۳) و پریزاد (۱۳۸۴) با صدا و آهنگسازی اکثر قطعات توسط شخص وی.
- ساز همیشگی و تخصصی اش سنتور است که در کنار آن با سازهایی از قبیل سه تار، تنبک، پیانو، دیوان و گیتار نیز آشنایی کامل دارد.
- او در آهنگسازی دلبستهٔ نواها و الحان موسیقی شرق بخصوص موسیقی ایران است بطوری که همیشه در ساختههایش اصالت ایرانی قابل تشخیص است.
- او عاشق طبیعت است؛ صدای دریا، جویبارها، وزش نسیم در میان شاخ و برگ درختان از دوست داشتنی ترین صداهای زندگی او هستند. وی معتقد است که زندگی در دامان طبیعت در روزگار نوجوانی موجب پرورش استعدادهای وی شده است.
- علاقمند به سینما، نقاشی و بیش از همه خط است.
از فعالیتهای جنبی او میتوان به تاسیس استودیو مهرآوا با امکانات ضبط دیجیتال در حوزهٔ تخصصی موسیقی اشاره نمود که از سال ۱۳۸۳ به بعد تمامی آثار او و بسیاری از هنرمندان دیگر در این استودیو ضبط شدهاند.
همچنین در راستای آموزش نیز با تاسیس آموزشگاه موسیقی همراز تلاش در پرورش استعدادهایی جوان و نوخاسته (درست مثل گذشته خودش در زمانی که هیچ آموزشگاهی وجود نداشت) دارد که خوشبختانه از سال ۱۳۸۷ تا کنون توانسته است شاگردان زیادی را در این واحد آموزشی تحت تعلیم و تربیت قرار دهد.
از دیگر فعالیتهای او میتوان به تاسیس شرکت فرهنگی هنری مهرآواهنر و انتشار نشریه فرهنگی اجتماعی “زیر و بم” در سمت مدیر مسئولی، صاحب امتیازی و سردبیری این نشریه، در مهرماه سال ۱۳۹۱ اشاره نمود.
همچنین وی هم اکنون در حال تحصیل در رشتهٔ پژوهش هنر دانشگاه هنر در مقطع دکترا میباشد.
آلبومها
سینمایی
- ۱- تلافی / شاعر مونا برزوئی