ابواسحاق ابراهیم بن احمد بن اسماعیل (د ۲۹۱ق/۹۰۴م) شناخته شده به ابراهیم خواص از دانشمندان مسلمان ایرانی در سدهٔ سوم هجری قمری بود.
او یکی از مشایخ صوفیه و از اقران جنید و نوری. در ری اقامت داشتهاست . زادگاه او را بغداد دانسته و پدرش از آمل به بغداد آمده بود. . گفتهاند که شهرت ابراهیم به خواص (از خوص به معنی برگ خرما) از این روی بوده که وی با بافتن و فروش آن زندگی میگذراندهاست. خوّاص بیشتر اوقات را در سفر میگذراند، ولی سرانجام در ری اقامت گزید و در مسجد جامع آن شهر درگذشت. یوسفبن حسین رازی (از عرفای آن عصر) بدن او را غسل داد و او را زیر حصار طبرک به خاک سپردند. درگذشت او را بیشتر نگارندگان در ۲۹۱ق نوشتهاند، و سالهای دیگری که در بعضی از تذکرهها و طبقات ذکر شده با قول اکثریت مورخان و مؤلفان مخالف است.
انقلاب درونی
وی علاوه بر جنید و نوری یک چند نیز با ابوعبدالله مغربی همنشین بود . نسبت او را درطریقت به سریسقطی رساندهاند . دربارهٔ علت تغییر حال و انقلاب باطنی او نوشتهاند که روزگاری با تلاش تمام در پی بدست آوردن علوم ظاهری بود تا آنکه وقتی در گذرگاهی به سالکی مجذوب برخورد که به او گفت: «تا چند تن و جان خویش در پی تحصیل علوم ظاهری رنجه میداری؟ یک چند به اکتساب معارف بکوش و طریق سیر وسلوک بپوی تا به بعضی از مقامات رسی که از حیطه تصویر و تقریر بیرون است» . از جملهٔ مریدان وی ابوجعفر خلدی یا جعفر بن محمد خلدی و سیروانی مهین بودهاند . خوّاص از جملهٔ مشایخی بود که در مقام توکل سیر سلوک داشت و در این مقام بادیههای گوناگونی را بدون زاد و توشه در نوریده بود، اما هرگز سوزن و نخ و ظرف آب و مقراض را از خود دور نمیداشت، زیرا همراه داشتن آنها را لازمهٔ رعایت احکام شریعت از سوی سالک تلقی میکرد و با خود داشتن آنها را مغایر با توکل نمیدانست .
باورها
خواص در توکل آنچنان مقام والایی یافته بود که او را رئیسالمتوکلین نامیده بودند . وی نیز همچون بسیاری از مشایخ صوفیه از خلفا و سلاطین و اموال آنان احتراز مینمود: زنی از زائل شدن صفای قلب خود نزد او شکایت برد. او در پاسخ گفت: آیا «شبِ مشعل» را به یاد میآوری؟ آن زن به خاطر آورد که وقتی مشغول رشتن نخ بوده، مشعل سلطان از آنجا عبور کرده و او در روشنایی آن مشعل نخی رشته و آن نخ را در بافتن لباسی به کار برده، سپس آن لباس را به تن کردهاست. پس چون آن لباس را به اشارهٔ خوّاص از تن برون کرد و آن را صدقه داد، صفای قلب خویش بازیافت .
خواص «صاحب تصنیف در معاملات و حقایق» بودهاست . خواجه عبدالله انصاری گفته که کتاب «اعتقاد» او را دیدهاست ، و اشعاری نیز از او نقل کردهاست . کلابادی او را در ردیف جنید بغدادی و احمدبن عیسی خرّاز در زمرهٔ کسانی که سبب انتشار علوم اشارات در تصوف شدهاند، نام میبرد. از تصانیف او امروز چیزی در دسترس نیست، و تنها از طریق آثار مؤلفین نخستین صوفیه سخنانی پراکنده از او به جای ماندهاست. در میان سخنان او تأکید بر لزوم رعایت شریعت، فراوان به چشم میخورد، تا آنجا که بر اساس آنچه که از هاتفی شنیدهاست هر معرفتی که همراه با شریعت نباشد در نظر او کفر است .
در تعریفی که او از محبت به دست میدهد و جوهرهٔ اصلی آن را «محو ارادات و احتراق جمله صفت بشریت و حاجات» میگوید در حقیقت معنای «فنا» را در قالب «محبت» بیان میکند . در باب توحید، معرفت و اهمیت جایگاه قلب آدمی نیز سخنانی گفته شدهاست. در آثار مؤلفین نخستین صوفیه کرامات بسیاری به او نسبت داده شدهاست: گفتهاند که او از جمله کسانی است که خضر پیامبر (ع) را مکرر ملاقات کرده و با آن حضرت مدتی مصاحبت نمودهاست.
آثار و نوشتهها
- احادیث و رسالهای دربارهٔ حج و زیارت و وکالت و عرفان